سونیا

سونیا جان تا این لحظه 14 سال و 1 ماه و 14 روز سن دارد

الوعده وفا

سلام و صد تا سلام به روی زیباتر از ماه دختر گلم حال و احوالت چطوره مامانی خوبی خوشی سلامتی. خوب جونم برات که همون طور که از قبل قرار گذاشته بودیم چهارشنبه عصر بریم برای خرید عید شما به وعده مون وفا کردیم چهارشنبه من بعد از اینکه از سرکار برگشتم خونه دیگه نخوابیدم چند تا کار کوچولوی خونه رو انجام دادم و بعدش زنگ زدم خونه عزیز جون که شما با عمه بیایید و باهم بریم برای خرید چون ناهار نخورده بود م یک کوچولو غذا آوردم و سفره رو پهن کردم شروع کردم که دوتا لقمه بخورم که شمابه سرعت برق  اومدید که زود بریم بیرون که من هنوز شروع نکرده بودم به خوردن شما تشریف اوردید. با یه عالم نازو اخم و ناراحتی  هرچی ازت پرسیدم چی شده هیچ جوابی ندادی و ناراحت بودی و بغ کرده بودی و هیچی نمیگفتی  من فکر کردم به خاطر اینکه دیدی سفره پهن هست فکر کردی خبری از خرید نیست  گفتم الان ناهار میخوریم و بعدش میریم بیا بشین ناها ر بخوریم بعد بریم.دیدم نه اوضاع خراب تر از این حرفهاست و خیلی ناراحت تر از چیزی که من فکرش رو میکردم هستی از عمه پرسیدم چی شده.  عمه گفت  که سرکار خانم فکر میکردند ما سرکوچه هستیم وزنگ زدیم که ایشون هم تشریف بیارند سرکوچه و از اونجا با هم بریم اما وقتی رسیدند سرکوچه و دیدند از ما خبری نیست و باید بیاند خونه از ترس اینکه مبادا ددر و خریدی در کار نباشه ناراحت شدن الهی قربون اون دل کوچولوت بشه مامان که چقدر غصه خورده بودی عزیز دلم . بعد از این که عمه گفت چرا ناراحتی هر چی بهت گفتم میریم عزیزم قول و قرارمون سرجاش هست بیا ناهار بخور تا بریم فقط یک گوشه وایستادی و ازجات جم نخوردی و یک کلمه حرف هم نزدی من که با این اوضاع دیدم نمیتونم غذا بخورم سفره رو جمع کردم گذاشتم کنار و گفتم باشه بریم که شما شروع کردی به این پا و اون پا کردن  و غرو لند و گفتی من نمیام .منم که خوب میدو نستم چیکار بکنم لباسهام رو که پوشیده بودم و آماده رفتن بودیم رو شروع کردم به در آوردن که یکدفعه بغضت ترکید و زدی زیر گریه حالا گریه نکن و کی گریه کن منم که دیدم نقشه ام گرفت بهت گفتم اگر ساکت بشی و گریه نکنی میریم خرید تازه کتابفروشی هم میریم برات کتاب هم میخریم که یکدفعه گل از گلت شکفت و گفتی(عجب معجزه ای میکنه جمله کتاب میخرم برات) مامان من رو آماده کن که بریم خرید. لباسهای خودتم بپوش تا بریم کتاب بخریم .بنده هم گفتم چشم امرشما متین سرکار خانم و خودم لباسم رو دوباره پوشیدم و زودی شما رو هم آماده کردم و راهی شدیم به سمت بازار. اولین مغازه ای که رفتیم برای خرید گفتی مامان پس کتاب چی شد. خوب بیا بریم کتاب بخریم دیگه (دختر انقدر اهل علم و کتاب و بافرهنگ به مامانش که نرفته) خلاصه باب میل شما یک پیراهن با ؛یک روسری توتوی ترک،یک ساپورت و دوجفت جوراب,یک بلوز و شلوار صورتی کم رنگ که رنگش رو هم خودت پسندکردی هم صورتی پرنگ داشت هم کم رنگ که شما گفتی کم رنگش رو میخوای. دوتا بلوز سفید ساده یقه پنج سانتی که پای ثابت خریدهامون هست ؛چند تکه هم لباس زیر,یک جفت کفش قرمز با پاشنه بلند که اونم خودت پسندیدی. چند تایی هم گل سر واز این قبیل اجناس. مابقی خریدهات رو هم موکل کردیم به بعد انشاالله اگر برای عید رفتیم قم اونجا برات میخرم. والبته یادم رفت بگم شش جلد هم کتاب شعر وقصه که شما خیلی بیشتر برداشته بودی که من یواشکی چند تاییش رو حذف کردم البته بعد از برگشتن به خونه شما فهمیدی و کلی گریه و زاری راه انداختی منم قول دادم دوباره بریم و برات چندتا دیگه ازجمله یکی از اون کتابها رو که تبلیغش پشت جلد کتابهایی که برات خردیم هست و میبینی میگی مامان این رو برام نخریدی . منم میگم باشه چند روز دیگه میریم میخریم. دلم میخواد یا بهت اصلا قول ندم یا اینکه هرقولی که دادم بهش عمل کنم اما مگر شما میگذاری عزیزکم .بعد از چهار ساعت گشت زدن با این گرونی سر سام آور همین چند تا تیکه رو که گفتم خریدیم  هنوز ساعت هشت و نیم نشده بود که یکدفعه گفتی مامان زود باش بریم خونه تاریک شده .شب شده موقع شام خوردن شده بریم خونه دیگه. باشنیدن این حرفها فهمیدم هم گرسنه شدی و هم خسته سریع رفتیم کفش فروشی شما کفش پسندیدی خریدیم و راه افتادیم و امدیم خونه . اینهم از خرید سونیا خانم حرفهام زیاد شد هرکس بخونه خسته میشه تا پست بعدی در پناه پروردگار عالمیان .

12/12/1391



تاریخ : 13 اسفند 1391 - 16:15 | توسط : مامان سونیا | بازدید : 1608 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

  • اگر دنبال تقویم 92 با عکس کودکتون هستین!!!
    اگر میخواهید جشن تم دار بگیرین !!!!
    طراحی کارت تبریک عید با عکس کودک شما!!!
    حتما سری به مابزنید و طرح های زیبا و بینظیر ما رو ببینید

    http://temparti.blogfa.com/
    چیزی به سال جدید نمونده عجله کنید
    5/

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی