سونیا

سونیا جان تا این لحظه 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن دارد

مهمون نواز

سلام دخترکم خوبی خوشی چیکارا میکنی عزیز دلم ببخشید چند روزی هست که برات پست نگذاشتم سوژه خاصی  نداشتم اما سوژه همین الان با پای خودش اومد خونمون. چطوری؟ اینطوری که برای باردومه که توی این خونه هستیم و یک گربه افتاده توی حیاط خلوتمون و دائم داره میو میو میکنه و شما هم مرتب به من میگی مامان بهش بگو ای جانم غصه نخور پیشی .وپسر صاحبخونه (که ده یازده سالشه )همین چند دقیقه پیش اومد و در خونه رو زد و گفت که میخواد یک کاری کنه که پیشی بره و من گفتم نمیشه چون به محض اینکه در رو باز کنی پیشی میپره توی صورتت و ممکن هست بهت پنجول بکشه و بهش اجازه ندادم بره سراغش تا خدایی نکرده بلایی سرش نیاد. و بهش گفتم حالا بابایی سونیا از سر کار میاد خودش کمکش میکنه تا گربه بره بیرون اما همین که این جمله رو گفتم شما گفتی نه مامان به بابا بگو پیشی رو از خونه بیرون نکنه بیاردش تو آخه گناه داره پیشی ملوسه. من میخوام پیشی رو ببرمش حموم وان روپر از آب کنم و پیشی رو ببرم توی وان. بعد شامپو بریزم رود دمش و بعد بشورمش وقتی پیشی رو شستمش بگذارمش روی صندلی حموم و بهش بگم آفرین دختر خوب اینجا وایستا تا برم برات حوله بیارم بعدشم بیام پیشی رو آب بکشم و حوله رو بکنم تنش و از حموم بیارمش بیرون. پیشی میخواد بیاد با دمش با من توپ بازی کنه .الان هم پیشی همش دار میپره به در و شما بار اول بد جور ترسیدی دویدی اومدی بغل من و گفتی وای در رو باز کرد اومد تو.مامان اومد تو نگذاری من رو بخوره .نگذاری بیاد غذای من رو ببره. و الان که دوباره پرید به در میگی مامان حتما پیشی تشنه اش آب میخواد بریم بهش آب بدیم.

1392/3/11

 

[ شنبه یازدهم خرداد 1392 ] [ 17:15 ] [ مامان سونیا ]

تاریخ : 12 خرداد 1392 - 03:05 | توسط : مامان سونیا | بازدید : 1702 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی